گنجشک به خدا گفت لانه کوچکی داشتم . آرامگاه خستگی ام .
سر پناه بی کسی ام طوفان تو ، آن را از من گرفت . کجای دنیای تو را گرفته بود ؟؟؟؟
خدا گفت :
ماری در راه لانه ات بود . تو خواب بودی ، باد را گفتم . لانه ات را واژگون کند .
آنگاه تو از کمین مار پر گشودی!!!
چه بسیار بلاها که از تو به واسطه محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خواستی
:: موضوعات مرتبط:
خدا ,
,
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8